تمام دنیای ما سارا جون

  براي روز هاي باراني سايه باني بايد ساخت براي روزهاي پيري اندوخته اي بايد داشت   ...

يه سري از عكس هاي آقا ايليا(پسر عموي سارا كوچولو)   شماره 101 ايليا تك تكه...   شماره 102 ايلياي لميده...   شماره 103 نوزادي ايليا   شماره 104 ايليا با چشماني سرمه كشيده...   شماره 105 خوابهاي خوب ببيني فرشته كوچولو   شماره 106 ايليا شب خوبي رو گذرونده چون خوب به خودش فشار آورد و تخليه شد   شماره 107 ايليا در نمايي نزديك...   شماره 108 شمكش رو ببين...   شماره 109 تسليم ايليا در خواب...   شماره 110 اينم از...

سارا گلم سلام امروز صبح تو وبلاگ النا جون عكس تو و النا رو ديدم كه مامان النا زحمت كشيده و شما رو به عنوان دو دوست خوب معرفي كرده و اين عكس زيبا رو براتون درست كرده. دستش درد نكنه. اميدوارم  سارا جون و النا جون دوستاي خوبي براي هم باشن ...

  اینم یه عکس از امیر مسعود از دوستای نی نی وبلاگی سارا کوچولوست که برای سورپرایز مامانش گذاشتم امیدوارم از عکس امیر مسعود تبلیغاتی خوشش بیاد   ...

با دادن نظراتتون نسبت به شماره بهترين عكس خوشحالم كنيد متشكرم   شماره 71 شماره 72 شماره 73 سارا در محرم سال 89 شماره 74 شماره 75 شماره 76 شماره 77 شماره 78 شماره 79   شماره 80   شماره 81   شماره 82   شماره 83   شماره 84 سارا در لباس كودكي مامان   شماره 85   شماره 86   شماره 87   شماره 88   شماره 89 ...

يه سر به وبلاگ النا كوچولو كه از دوستاي ني ني وبلاگي سارا ست رفتم  و ديدم چه وبلاگ خوشكلي داره... واسه همين تصميم گرفتم مامان النا رو سورپرايز كنم... البته مامانش خودش هنرمنده و عكسهاي زيبايي درست مي كنه... اين ژستش خيلي نازه... به خاطر همين روي مجله عكسشو آوردم...   ...

  اين دختر كوچولوي نازنين اسمش آسنا هستش و نوه عموي باباست آسنا متولد 19 شهريور 1389 اين شيطون بلا الان روي ميز نشسته... اين هم يه عكس ديگه تو عيد سال 90 كه توي استخر توپه و كم مونده غرق بشه... موش موشك... آسناي خندان... احوالپرسي آسنا و عروسكش ... آسناي محلي... فاطمه خوشكله با آسنا كوچولو دخترخاله هستن و همديگر رو خيلي دوست دارن... فاطمه عزيز متولد 20 شهريور 1380   ...

سلام عزيز مامان قربونت برم كه اينقدر خانمي و اينقدر با تحمل دختركم تو از پنجشنبه دندون درد داشتي و مامان جون وقتي پنجشنبه من از سركار به اونجا رفتم بهم گفت و به مامان جون گفتم كه حتما شنبه براش وقت مي گيرم ولي تو از پنجشنبه درد كشيدي. در همين حين كه من و مامان جون با هم صحبت مي كرديم، تو خاله رو بردي و لاك نارنجي رو از بين لاك هاي خاله انتخاب كردي و خاله برات زد و براي اول روي ناخن هات هم گل كشيد . اين هم عكسش:                              ما با خاله به خونه خودمون اومديم و آخر شب هم داي...

خوشحالمون كنيد و نظر دهيد دوستتون داريم دوستان مهربان ...